اصل تغییر,تغییر ناپذیراست
نگاه و تحلیلی بر نمایش «امپرسیون جیغ بنفش»
توقع نیست که همه مخاطبان براحتی بتوانند با کلیت متن و سبک اجرا که شدیدا مفهومی بود ارتباط معنایی برقرار کنند و یا در رمزگشایی متن دچار مشکل نشوند
مولف: پیام لاریان، کارگردان: افشین سپاسگزار
مکان و تاریخ اجرا: بیستم آذر نود و شش- پلاتوی شهرداری رشت
بازیگران: علیرضا مجیدی، افشین سپاسگزار، خاطره عابدی، ساراروحی، بامداد امانی فرد
نویسنده با نگرش و تاثیرپذیری از سبک ادبی ابزورد(پوچ گرایی) و ساختارشکنی در نظم و قاعده نوشتاری، متنی بیطرح و درهم ریخته و بی زمان و بی مکان و عدم روابط و مناسبات، مراودات و پیوند منطقی کاراکترها روایتهایی به شکل موزاییکی و پازلهای ازهم گسیخته تالیف کرد. اما مولف با چند نشانهی زبانی ربط مفهومی درام را لحاظ میکند. کلماتی همچون(پشت چراغ قرمز)، (ساعت ده شب کجا بودی)، (چه نوع موسیقی دوست داری؟) که از زبان تک تک بازیگران در هنگام بازجوییها, ماجراهای رفته برخود را روایت میکنند. مولف با رعایت قواعد جریان سیال ذهن موفق شد متنی نسبتا خوب تالیف کند. دغدغه و هراس از وضعیت آشفته و رعبانگیز جوانان بیهویت، مضطرب، اعتیاد و آسیبدیده از آزار جنسی را در سیاهترین شکل ممکنه از زبان کاراکترها بازگویی کند.
قسمت اعظم متن مونولوگ است و رگههایی از اندیشههای نیچه، سارتر و کافکا در کلام کاراکترها مشهوداست. درام در آغاز از زبان کاراکتر(بامداد امانی که جنونوارحرکات هیستریکی دارد) مسخشدگی و روانپریشی را نمایان میکند، طغیان علیه تجددگرایی و پیامدهای جهان مدرنیته است. نقطه اوج در درام زمانی تبلور مییابد که کاراکتر (علیرضا مجیدی) در حرکات موزون و فکر شده مراحل شکلگیری جنین و تولد را نمایان میکند. همین کاراکتر در صحنهای که دچار موجهایی پیاپی تنش و اضطراب شده است، جمله معروف نیچه(خدا مرد) را فریاد میزند.
ایرادی که بر متن وارد است اینکه اندیشهی کاراکتر ها نشان نمیدهد که اهل مطالعه باشند و یا در متن حتی اشارهی کوتاهی به سطح معلومات و پایگاه اجتماعیشان نمیشود. هیچ یک از کاراکترها تشخص اجتماعی ندارند، لذا کلمات و نظراتشان از اوضاع و احوال محیط اجتماعیشان کم اهمیت، سطحی و کم عمق بوده و گاه پر طمطراق. ماجراهاییکه تعریف میکنند پیش پا افتاده، معمولی و گاهی پرطمطراق است میتوان گفت که مولف در پرداخت کاراکترها متاثر از اندیشهی نقاشان سبک امپرسیونیسم بوده و منطبق با جوهرهی مکتب مذکور(دیدگذر، تاثیر پرتو نور به پدیدهها که موجب تغییر رنگشان میشود) در هیچ حالی ثبات روحی ندارند و تغییر کلام و روحیات در کسری از زمان در آنان مشاهد میشو. گاه ملایم، گاه خشن، گاه ترسو، گاه متهور، گاه شریف، گاه وحشی و در حد ددان کلام و رفتار دارند. گرچه در پایان نمایش شاهد هستیم که یک کاراکتر بسمت نور دست دراز میکند، این صحنه بشکل نمادین فردای روشن و عاری از ظلمت را نوید میدهد.
افشین سپاسگزار بعنوان اولین تجربه کارگردانیاش امیدوارانه قدم برداشت، بشرط غنای علمی و تجربه مستمر در سطح کارگاهی شاهد کارهای جذابتر خواهیم بود. ایحال وی توانست شیب تند و گاه لغزنده و فضاهای متغیر و متنوع درام را با چهارصندلی و یک صندلی چرخدار و سکوی گرد که نماد اتاق بازجویی یا همان جیغ بنفش بود تماشایی کند. میزانسنها اعم از نوع پوشش کاراکترها، نورپردازی و سکوتهای ممتد، چهرههای دفرم شده که هول و هراس، درماندگی، بیحالی، تیکهای عصبی، که در کنش بازیگران دیده میشد. نمایش لحظه به لحظه جذاب وگیرا میشد.
شکل بازی نقشآفرینان در راستای محتوای درام تا زمانیکه حال و هوای اگزجره (Exagération) بخود نمیگرفت منطقی بود. البته در فرازهایی برای برجسته کردن موضوع اصلی درام (جیغ) یا همان عصیان، اعتراض و طغیان علیه بنیادهایی که موجب ازخود بیگانگی، شی وارگی و مصرفگرایی و زیستحیوانی انسان معاصرشده است. در چند صحنه جالب و قابل تقدیر و لحظاتی که کنشها از کار بیرون میزد، از جذابیت کار کاسته میشد و ذهن تماشاگر نیز در انسجام بخشیدن پاره روایتها یا تکگویی بازیگران در چند صحنه دچار آشفتگی میشد، گو اینکه متن به نظام امپریالیستی و ماشین اختتاق و عوامل ذهن شویی یورش میبرد. اما فرازهایی از اجرا در تحقق این مهم ناموفق بود. البته توقع نیست که همه مخاطبان براحتی بتوانند با کلیت متن و سبک اجرا که شدیدا مفهومی بود ارتباط معنایی برقرار کنند و یا در رمزگشایی متن دچار مشکل نشوند. در بیان و کنشهای دراماتیکی بازیگران فضای خشن، بیرحم، و آکنده از دلسردی، ناامیدی در عصر به اصطلاح فرامدرن پدیدار شد.
نگارنده از بازی علیرضا مجیدی و خاطره عابدی لذت بصری و ذهنی بردم. اینان در مواقعیکه مونولوگ نداشتند لحظهای از نقش فاصله نگرفتند و نیز هر دو بازیگر درک درست از موقعیت و وضعیت خود داشتند. اکسون در فراز و فرود کنش کلامی و نداشتن حرکات اضافی در حین نقشپردازی سبب جذاب نگاه و ذهن مخاطب میشد. سارا روحی در شروع خوب ظاهر شد اما متاسفانه در امتداد نقش مشهود نشان میداد که دارد بازی میکند، گرچه مستعد بازیگری است. بامداد امانی و افشین سپاسگزار در ایفای نقش به عقیدهام کم مایه گذاشتند. در خاتمه برای افشین سپاسگزار بعنوان کارگردان و تیم اجرایی در کارهای بعدی بیش از این آرزوی درخشش و موفقیت دارم.
علیرضا روحنواز