وحید درویشی:
جشنواره تئاتر استان بزرگترین دستاورد هر استانی است
گفت و گو با وحید درویشی درباره نمایش «روایت یک مرگ در خانه . وا . ده» و تئاتر استان گیلان
نحوه شکل گیری ایده ی نمایشنامه «روایت یک مرگ در خانه . وا . ده» را توضیح دهید؟
نگارش نمایشنامه «روایت یک مرگ در خانه . وا . ده» در زمستان سال 95 به پایان رسید،که برشی از داستان زندگی یک خانواده (چند آدم از جامعه شهری) را نشان میدهد،و در اصل یک درام اجتماعی است که اتفاقات آن در اوایل دهه هفتاد و به حوادث و رازهایی پنهان از خانواده ای میپردازد. این نمایشنامه زندگی چند آدم طبقه متوسطِ خانوادهای را واکاوی میکند و من به عنوان نمایشنامهنویس با جزئینگری و رنگبخشیدن به خصوصیات رفتاری و گفتاری آدمها،آنها را باورپذیر ارائه دادم و مخاطب را با آدم هایی روبه رو کردم که در اینجا و اکنون نیز زیست میکنند و در پیرامون ما هستند.
این نمایشنامه لایههای زیرین جامعه را بررسی میکند و یک درام تلخ و چرک و هولناک به حساب میآید. در ساختار نمایشنامه، داستان همزمان چند روایت داستانی را به طور موازی پیش می برد و با ریزبینی در شخصیت پردازی و روانی دیالوگها، تصویری باورپذیر برای مخاطب فراهم میآورد و همچنین با پایانبندی باز، سرنوشت شخصیّتها را به عهده مخاطب واگذار میکند تا ادامه این درام در ذهن مخاطب شکل بگیرد. در این اثر آسیبها و تبعات ناشی از جنگ در آدمها،خیانت،رازها و دروغ های خانواده،و روابط اجتماعی،شخصی و خصوصی آدمها مورد توجه واقع شده و من به عنوان نویسنده از آنها سخن میگویم. در واقع قصه تلخ و گزنده است و داستان نمایشنامه هشدارهای خود را نسبت به جامعه و اجتماع میدهد که در لایهها و بطن این زندگی شهری اتفاقات ناگواری در خانواده ای پدید میآید و مثل یک زلزله میتواند تکاندهنده و نابودکننده باشد؛ چنانکه در این امر از هفت گناه به صورت نمادین(درون مایه اثر) نام برده میشود.
این اثر یک درام مستند و آشوبگر از روابط آدمها و مناسبات آنهاست که روابطی لرزان و شکننده دارند و برای پیشگیری از آن، راه نجات، توسل به عدالت را مطرح میکند که اینک توسط شخصیت نویسنده(شخصیت زن داستان)، بازگویی و با مرور حوادث گذشته واکاوی میشود. این درام روایت کابوسگونهای دارد،و در بطن آن روابط علت و معلولی آدمها به گونهای شکل گرفته که هم میتوان به آنها حق داد و هممیتوان حق نداد.
آیا از همان ابتدا با رویکرد اجرا سراغ نوشتن متن رفتید؟
من به عنوان نمایشنامه نویس؛دو گونه می نویسم.1ـ نمایشنامه ای برای خوانش،و شرکت در جشنواره های نمایشنامه نویسی و یا اجرا توسط گروه و کارگردانان دیگر...2ـ نمایشنامه ای که توسط گروه و شخص خودم کارگردانی،تولید و به اجرا می رسد.نمایشنامه «روایت یک مرگ در خانه . وا . ده» از همان ابتدا برای اجرا به نگارش درآمده است.و من از روزهای ابتدایی نگارش به عنوان نویسنده،بازیگرانی که قرار بود، شخصیّت ها را جان بخشند و به اجرا در آورند را می شناختم و با آگاهی کامل و با توجه به گروه بازیگران و عوامل گروه دست به نگارش داستان نمایشنامه زدم. نویسنده هنگامی که برای گروه خود، گروهی که چندین کار در طول سالیان گذشته به اجرا درآورده می نویسد، دستش بازتر و قلمش خلاق تر است، چرا که از پیش میداند که چه شخصیّتهایی را در داستان نمایشنامه اش بپرواند تا با جنس بازیِ بازیگران هماهنگ، جذاب و انسجام کامل را داشته باشد. چون هدف اصلی از تشکیل گروهای نمایش در سطح کشور، رسیدن به یک هارمونی دستجمعی و تولید نمایشی است که یکایک اعضاء گروه نسبت به شناخت کاملی که از یکدیگر و توانایی خود دارند در مراحل تمرین، آماده سازی و اجراهای عموم با توجه به این امر مهم، دست به خلق نمایشی میزنند که از ماهها قبل، فکر و طراحی شده تا برای مخاطب خلاق، جذاب و ایجاد پویایی و تفکر کند.
یکی از مشخصه های مشترک تمام آثاری که طی این سالها کارکرده اید جدا از ساختار روایی ،پرسوناژها وکاراکتر زن بطور مشخص درآثارتان یک اهمیت ویژه ای دارد و دراین نمایش هم همینطور بوده ریشه این مسله از نگاه خودتان از کجا نشات میگیرد؟
در واقع نمایشنامه «روایت یک مرگ در خانه . وا .ده» نمایشی است از یک (سه گانه پژوهشی) که من در پی یک کار تحقیقی از پیش تعیین شده، و با توجه به گروهی که با آنها در تولید نمایش ها سهیم هستم به اجرا در آمده است.و این روش؛در سبک اجرایی و یا ساختار روایی آثار،نوع و اجرای موسیقی،شخصیّت محوری زن و...به عنوان عناصر اصلی،حاصل همان پژوهشی است که گروه در چند کار اخیر خود در پیش گرفته تا به بتواند به هدف نهایی که خود دست یازد.من البته وقتی موضوعی را برای نوشتن انتخاب میکنم به طور غریزی مینویسم و در هنگام نوشتن بیشتر به قصه و شخصیّتها و فضای نمایشنامهام فکر میکنم و دیگر به وجوه فلسفی و استعاری اثرم چندان توجهی ندارم؛شاید اگر چنینن وجوهی در آثارم باشد قبلا در من درونی شده و چنین اطلاعاتی به طور ناخودگاه در اثرم راه پیداکرده که اگر اینگونه باشد خوشا به حال من که از اثرم چنین نگاهی نیز برداشت شود.به نظرم این اثر،همچنان که برخی معتقدند سویهی تند و تیزی دارد،در اصل محصول تخیل و تحقیق من از آنسالهاست(زمان وقوع داستان نمایش)،و به نظرم جامعه 20 سال پیش این قدر سیاهتر،کبودتر و پلشتتر از حال نبود.من وضعیت اجتماع را در آن روزها نشان میدهم در حدی که بتوانم قصه و آدمهای درام را خلق کنم.در این اثر هرکدام از شخصیّتها به نوعی بحرانی را به وجود میآورند و با وضعیتی روبه رو هستند که نمیتوانند به یکدیگر کمک کنند.در این قصه آدمها از یک گمشده ای صحبت میکنند و نیاز به چیزی دارند تا از این سرگشتگی نجات پیداکنند و بیرون بروند.به عنوان کارگردان اثر،در این نمایشنامه چندین روایت را پیش میبرم که یکی در جنگ میگذرد،دیگری درخانواده و سومی روایتی ذهنی است،که آن روایت کابوس گونه به اجرا در می آید.در این نمایشنامه من به نوعی روایت غیرخطی، معماگونه و فضاساز را در طراحی حرکات و میزانسن ها به کار بردهام،و داستان را به این شکل یا روش روایت کرده ام.به هر حال این اثر یک درام تلخ و گزندهای است که هشدارهایی را به آدمها میدهد،و اتفاقاتی را در دو ده قبل پیش بینی میکند که اکنون شکل بیرونی آن را در جامعه خودمان میبینیم و شاهد هستیم.همچنان که گفتم در نمایش آینده گروه هم برای تکمیل شدن این "سه گانه پژوهشی" اینبار از منظر و داستان ملتهب دیگری،اجتماع و آدم ها نشان داده خواهند شد که داستانی هولناک دارد.
شما از فعالان تئاتر استان میباشید و تجربه حضور در جشنواره های مختلف استانی را دارید کمی از تجربه تان بگویید؟
جشنواره تئاتر استان ها در واقع برآیند و برند کاملی است از بهترین تولیدات نمایشی در طول یک سال هر استان در سراسر کشور و این امر مهم باید همیشه در ذهن گروههای نمایشی همه استانها باشد که فقط بهترین ها، خلاقترینها و آثار در خور و فاخر با ایده های نو میتواند جواز حضور در جشنواره تئاتر استان را به دست آورند و نه هر نمایشی که فقط برای اهدافی خاص و یا به عنوان تئاتر تجاری و بدون هیچ ساختار فنی و نکات خلاقانه و حائز اهمیت! (که متأسفانه در طول سال از این نوع کارها بسیار به اجرا در میآیند و هدف تئاتر ناب، متفکر و خلاق را زیر سئوال می برند.) جشنواره تئاتر استانی برای من همیشه یک حس نوستالژیک و تعصبی دارد، چون بهترین خاطرات، دوستان تئاتری و نمایش هایی از سالیان دور در ذهن من چه به عنوان شرکت کننده و چه تماشاگر تا همیشه باقی خواهد ماند. در واقع من و بسیاری از هنرمندان تئاتر استان از همین جشنواره به مخاطب معرفی و شناسانده شدهاند. اما ناگفته نماند، در چند سال اخیر هستند کسانی که میخواهند جشنواره تئاتر استان را با حواشی و اهداف مسموم و ذهن بیمار خود زیر سئوال ببرند و اهمیت آن را کوچک شمرند،که به زعم من سخت در اشتباهاند. چرا که نمیشود یک جشنوارهای با عظمت 30 ساله، با نمایشهایی در خور و بیادمانی و هنرمندانی که از همین جشنواره فرصت شکوفایی و پویایی را بدست آوردهاند را با افکار پوچ یک شبه نهی و نفی کرد. جشنواره تئاتر استان عشق و مهر و دوستی و بزرگترین دستاورد هر استانی است و باید هر ساله باشکوهتر و با بهترین شکل ممکن برگزار شود که در این امر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر ادارات و سازمان ها، باید به انجمن هنرهای نمایش استان یاری رسانند تا بیش از پیش با حساسیت، تجربه، مدیریت و هنرمندی دوستان و اعضای انجمن هنرهای نمایش استان، این جشنواره قدیمی و خاطرهساز را که بهترینهای استان را گرد هم میآورد به بهترین شکل ممکن و باشکوه برگزار شود.[که در همین جا تبریک و شادباش خود را به تک تک اعضای محترم و هنرمندان انجمن هنرهای نمایش استان (که با همه اتفاقات باورنکردنی و عجیب!) که فقط در استان ما میافتد؛ جشنواره تئاتر استانی امسال را با تلاش شبانه روزی، ایثار و مهر برگزار کرده و افتخار آفریدند. دست مریزاد و خدا قوّت.]
وضعیت فعلی تئاتر استان را چگونه ارزیابی می کنید و چه توصیه ای برای نسل آینده تئاتر گیلان دارید؟
با ایجاد آموزشگاه های بسیار در سطح استان(به خصوص شهر رشت)،جوانان بسیاری وارد عرصه تئاتر شده اند که این در وهله اول بسیار شایسته است ولی فقط همین کافی است؟! چون سئوال اینجاست که آموزشگاهها چه دروسی(عملی و تئوری) جهت تربیت هنرجویان خود ارائه می کنند؟ اساتید و مربیان چه کسانی هستند؟مکان آموزشگاهها از شرایط حرفه ای مکان آموزشی و سخت افزاری برخوردار است؟خروجی این آموزشگاه کجایند؟(اصلاً خروجی دارند؟) مبنای تعین شهریهها را چه منبع یا کسانی تعیین می کنند؟ البته ناگفته نماند چند آموزشگاه بخصوص در شهر رشت(می خواهم نام ببرم...ولی هنرمندان خود آگاهند) در این عرصه جدی تر و آموزشی تر به امر تربیت هنرجویان پرداختهاند که این در قدم اول ستودنی است اما کافی نیست. نباید هنرجو پس از اتمام دوره ها رها شود و به راه خود رود. همانطور که همه میدانیم قرار نیست هر کسی صاحب آموزشگاه و یا بازیگر باشد، و از آنجایی که هر انسانی استعدادی دارد، جامعه به آهنگر و مکانیک هم نیاز دارد...تئاتر بویژه در این دو سال اخیر در شهر رشت به یک تکاپو و شور دست یافته که این البته به این معنی نیست که همه اجراها درخشان و جذابند، بلکه بیشتر کارهایی که به عنوان بدنه تئاتر از آن نام برده میشود که فقط برای فروش بیشتر دست به هر کاری می زنند(لطفاً دقت کنید،هر کاری!)، به اجرا درآمدهاند و کمتر شاهد اجراهای درخور، ویژه، پویا، خوش ساخت، صاحب تفکر، با ایده بکر و جذاب بودهایم. شهرستانهای استان وضع وخیمتری دارند. نیمی از شهرستان ها اصلاً تئاتر ندارند، و اجرایی در طول سال در آنها اجرا نمی شود. البته همیشه برای برنامه ها و جنگ های سخیف، این شهرستانها آمادگی کامل و از پول کافی در حد کلان برخوردارند!
نبودن تئاتر دائمی مشکل جدی تئاتر استان، به ویژه در شهرستانهاست. نبودن سالن تئاتر حرفهای که بزرگترین آسیب نمایش هاست. تئاتر استان از لحاظ سخت افزاری و امکانات فنی در حد ابتدایی است و کسی از مسئولان مربوطه کاری، اندیشهای و برنامهای برای احیای امکانات صحنه ندارد. تئاتر گیلان نیازمند ورک شاپهایی با اساتید حرفهای و صاحب نظر ملی و کشوری است که در آنها هم جوانان تازه نفس و هم قدیمیها برای بهروز شدن باید شرکت کنند...درباره پول برای نمایش که نمیشود اصلاً در این استان حرفی زد! همیشه در استان گیلان برای همه چیز از قبل، از ماهها پیش پول و مخارج پیش بینی شده، فقط تئاتر پول نمیخواهد،نمی خواهند شاید بدهند(خدا عالم است.) و کسی حاضر نیست تومانی برای نمایش برنامه ریزی و خرج کند!
آقایان، مسئولین محترم بدانید و آگاه باشید؛ باید برای اجرای یک نمایش تمام و کمال، طراحی کرد، اندیشید، تمرین کرد و برای اجرای یک نمایش با کیفیت باید خرج کرد اما با کدام پول؟ جوانان باید آموزش های عملی و تئوری در گرایش های مختلف هنر نمایش(نمایشنامه نویسی، کارگردانی، بازیگری، نمایش میدانی، نمایش عروسکی،طراحی صحنه،گریم و...) زیر نظر اساتید مجرب و مورد تایید بیاموزند،و بعد نمایشی را به صحنه ببرند. ما الان شاهدیم که بزرگترین متون نمایشی توسط کوچکترین افراد کم تجربه به راحتی در مهم ترین سالن ها در سطح رشت و سایر شهرستانها به فجیعترین ترین شکل ممکن به اجرا در میآید!(چه کسی پاسخگوست؟)اگر ما بیش از سی گروه نمایشی داریم چرا گروه ها فعال نیستند؟! (اصلاً وجداناً به معنای واقعی کلمه اینها گروهند؟!)... باید بهترین و با کیفیتترین اجراها و نمایش های تهران به گیلان بیایند و اجرا کنند. گروه های ناآماده با بازیگران چهره دست چندم چه دردی از تئاتر گیلان دوا میکنند؟ (این نکته هم نباید پنهان بماند که اینهایی که به دیدن تماشای این نمایش ها می روند فقط جمعیت هستند و هیچگاه مخاطب و تماشاگر اصلی تئاتر نبوده و نیستند.) باید کیفیت مهم ترین رکن در اجرای نمایش هایی باشد که از تهران به گیلان می آیند، نه فقط بخاطر فلان صحنه خاص نمایشی حذف شود و نه به خاطر حضور بازیگر چهرهای که در گیلان بیشتر شبیه یک نابازیگر منفعل است مجوز اجرا صادر شود! مهمترین اتفاق تئاتر گیلان در یک سال اخیر تشکیل انجمن هنرهای نمایشی بوده و هست. همه اهالی تئاتر باید در کنار این عزیزان و با همیاری هم تئاتر گیلان را به سطح واقعی و والای خود برسانند. باخبر شدم و البته بسیار مسرور که ریاست محترم انجمن هنرهای نمایشی استان، برنامههای ویژهای تدارک و برنامهریزی کردهاند از برگزاری ورک شاپ های تخصصی گرفته تا سایر موارد مهم در جهت پیشرفت تئاتر.) که باید عملی شود تا تئاتر گیلان به شکوفایی و کیفیت بالا در سطح کشور دست یابد. محترمانه از اداره کل فرهنگ و ارشاد استان گیلان تقاضا دارم که لطفاً وعده ندهید و عمل کنید. البته ما میدانیم شما مسئولین محترم همه تلاشتان را میکنید و همینطور میدانیم شرایط اقتصادی کشور در تمام زمینه ها کمی نابسامان است، اما فراموش نکنیم که تئاتر گیلان لایق بهترینهاست. انشاء الله این مهم به فضل خدا میسّر شود...به امید روزهای خوب برای تئاتر گیلان.
گفتوگو از محمد پورجعفری