در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش زبان تمشکهای وحشی

تمشک وحشی و ریشه هایش

نگاهی به نمایش زبان تمشکهای وحشی

تمشک وحشی و ریشه هایش

مهرشاد کیارس*؛ نمایشنامه ای از نغمه ثمینی ، جدیدترین ساخته مهرداد هنرمند بود که در تئاتر شهر رشت به اجرا درآمد ،نغمه ثمینی در این اثر، مسئله عدم درک متقابل افراد از یکدیگر که نتیجه عدم فهم زبانی است را مطرح میکند و در این میان از اسطوره ساخت برج بابل، خشم خداوند، پراکندگی و متنوع شدن زبان بشر، ۱_ به عنوان نمادی از کج فهمی و فقدان درک و فهم مکالمات انسان استفاده میکند.
اجرای مهرداد هنرمند را میتوان تا حد زیادی اجرایی وفادارانه به متن قلمداد کرد و جز اندکی تصرف و خلاصه سازی، سعی کارگردان برآن است که چهارچوب های اصلی متن را حفظ کند، بنابراین برای درک بیشتر مخاطبان، تحلیل متن نمایشنامه ضروری به نظر می‌رسد، برای چنین هدفی به سراغ منبع اصلی اقتباس نویسنده خواهم رفت ، با این توضیح که به تمامی مشابهت ها اشاره نخواهم داد، چرا که سازندگان و تماشاگران در حین خواندن متن، به راحتی متوجه شباهت ها خواهند شد. اما نکاتی که سبب فاصله گرفتن متن خانم ثمینی از منبع اصلی میشود و به نوعی جهان خود را وارد اثر میکند، اندکی بررسی خواهد شد...
همه چیز از جایی شروع میشود که اینگمار برگمان ، کارگردان و فیلمنامه نویس سوئدی، روزی مشغول رانندگی و عبور از کنار خانه قدیمی مادربزرگش بود، او به این اندیشید که چه میشد اگر به کودکی خود باز میگشت و هرگاه میخواست در پیچ همان جاده، وارد مرحله دیگری از زندگی اش میشد، برگمان بر اساس آن فیلمنامه ای نوشت که دو عنصر سیالیت زمان و مفهوم زیست بشر، نقش پررنگی در آن ایفا میکنند.
قهرمان قصه او، پرفسور عبوسی است که برای دریافت جایزه یک عمر فعالیت علمی، با اتومبیل شخصی اش سفری را آغاز میکند، سفری که طی آن با باز خوانی خاطرات گذشته، یک معنای فراموش شده را در ذهنش فراخوانی میکند، این معنا خود زندگی است.

در فیلم توت فرنگی های وحشی ،پرفسور بوری، عمر خود را صرف علم کرده و عواطف را در راه رسیدن به آن قربانی کرده است ، او کم کم به این نکته پی میبرد که چیزی که هست، ماحصل انتخاب ها و تصمیماتی است که در گذشته گرفته است، فیلم، آشکارا مفهومی اگزیستانسیالیستی را تشریح میکند و پیرمرد تنها، مضطرب و غمگین داستان را، تماماً مسئول سرنوشت کنونی خود میداند.
اینگمار برگمان ، که به مطالعه فلسفه ادوارد هوسرل ۲_ علاقه خاصی داشت، به وضوح از نظریات او تأثیر میپذیرد، در نگرش هوسرل، زمان، نه یک مفهوم صرفا خطی و کاملاً از گذشته، بلکه مفهومی سیال و موجود در همه حالات است ، او مفهوم « نگه داشت» را اینگونه شرح میدهد که « گذشته ، به طور پیوسته و در حال ، زنده و تاثیر گذار است » ۳_
پرفسور، طی این سفر، با « فردیت خود » روبرو میشود، بنا به نظریه « فرآیند فردیت » از « کارل گوستاو یونگ » فردیت، فرآیندی است که طی آن، شخص به سوال « من چه کسی هستم؟» به طور واقعی و بدون پوشش نقاب و انتظارات اجتماعی پاسخ میدهد۴_
نغمه ثمینی، بسیاری از مفاهیم درونی فیلم برگمان را به خدمت میگیرد، اما نقطه تاکیدی او، به جای مسئولیت ها و وظایف فردی به سمت درک زبانی و فهم متقابل از مکالمات تغییر می‌یابد ، عناصر مهم او در روایت، مانند اتومبیل ، خانواده، همسفر، استاد دانشگاه و از همه مهمتر، جاده با فیلم برگمان همپوشانی دارند، اما همانطور که اشاره شد، زمین بازی نوشته او، نه در مفاهیم اگزیستانسیالیستی، بلکه در فهم زبانی است.
به همین شکل، در نوشته نغمه ثمینی نیز، مفاهیم فلسفی یکتایی یافت میشود که از متن و فیلم برگمان مستقل است.
مهم ترین آنها « رابطه دال و مدلول » است که یکی از مهمترین مباحث « فردینان دوسوسور » است ۵_
دوسوسور ، بنیانگذار زبان شناسی مدرن است،  بنابر نظریه نشانه شناسی او، هر نشانه دارای دو بعد است:
۱_ بعد آوایی یا دال ( صورت و درک شنیداری از یک کلمه، مثلاً اتومبیل )
۲_بعد ذهنی یا مدلول ( تصویر ذهنی که از شنیدن کلمه اتومبیل حاصل میشود )
نقص در هر کدام از این دو منجر به عدم فهم و ارتباط صحیح افراد از یکدیگر میشود.
چه بر اثر حواس پرتی شنونده باشد و چه کم اهمیت بودن راوی، و یا صدها دلیل دیگر، عدم فهم زبانی صحیح، کلید تمامی اختلاف ها تلقی میشود.
پرداخت نغمه ثمینی به این مفهوم و تلاش او برای جا انداختن آن با استفاده از اسطوره و نماد، قابل تحسین است اما خالی از ایراد نیست، مسئله اصلی اینجاست که داستان، خود به تنهایی برای رسیدن به چنین ایده ای کافی نیست، بنابراین شاهد این هستیم که دو کارکتر زوج جوان ، بیش از آنکه واقعاً اختلاف داشته باشند، درباره اختلاف حرف میزنند، در حقیقت نمایشنامه با تمرکز زیاد روی موضوع اختلاف و عدم فهم زبانی، درام اصلی را به حاشیه میبرد، مسئله خیانت  احتمالی داوود و تصویر سازی ذهنی دنیا از شخصی دیگر، شاید جذاب به نظر برسند اما از پرداخت لازم برخوردار نیست و دیگر اینکه بسیار دیر مطرح میشود.

ما از ابتدا شاهد یک زوج  حراف هستیم که دائما تاکید میکنند که با هم اختلاف دارند اما این اختلاف، از روند داستانی قابل قبولی پیروی نمیکند، به بیان دیگر، نغمه ثمینی از فرصت کافی که اینگمار برگمان در فیلم توت فرنگی های وحشی دارد، برخوردار نیست و نمی‌تواند آن چنان که باید این زوج جوان را شخصیت پردازی کند.
نویسنده، از بستر جاده، برای ایجاد دلهره و ساخت تعلیق استفاده میکند، چیزی که در نمایش مهرداد هنرمند تا حد زیادی فراموش شده.
جاده، به عنوان یک المان اصلی در نمایشنامه و نمادی از زندگی و زمان، چه در طراحی صحنه، و چه در تقابل بازیگران با آن، در نمایش مهرداد هنرمند کم رنگ به نظر می‌رسد.
نوع رانندگی داوود که هیچ گاه فرمان ماشین را به درستی در دست ندارد، و عدم وجود هیچ المانی از جاده، ( به جز یک تابلوی متل در عمق صحنه ) حس حرکت و طی مسیر کردن را در ذهن تماشاگر تداعی نمیکند، نکته جالب اینکه در طراحی پوستر نیز، هیچ المانی از جاده به چشم نمیخورد. موضوع مهمتر عدم تقابل بازیگران با محیط است، نوع تقابل آنها با محیط پیرامون خود به گونه ای است که میتوان آنها را با همین اکت در یک سوله بزرگ، یک رستوران و یا هر جای دیگری تصور کرد، و نه درون جاده ای ناشناس...
حس حرکت در نمایشنامه به حس سکون تبدیل میشود، به طور واضح صحنه‌ای که داوود و دنیا برای اولین بار از کلمات متقاطع استفاده میکنند ، کاراکتر دانیال روی سقف اتومبیل نشسته، پایین میآید، منولوگ میگوید و باز روی ماشین میپرد، چنین تمهیدی ضربه ای مهلک به یکی از عناصر اصلی نمایشنامه میزند و آن « حرکت و گذر » است.
و البته، توجیه سورئال بودن کاراکتر دانیال ، این نقص را پوشش نمیدهد.
نکته دیگری که باید بدان اشاره کنم، نوع بازی کاراکترهای داوود و دنیاست، هنگامی که متن اصلی، خود دارای دیالوگ های گاها طولانی است، عدم حس درست در بازی این زوج جوان، بیش از حد حال و هوای تصنع و غیر رئال به خود میگیرد، بسیاری از گفتگو های بین زن و شوهر ، گزارش گونه و بدون حس در خور صحنه است و نوعی بازی مکانیکال در آن یافت میشود.
این موضوع می‌تواند به کمی تجربه بازیگر مرتبط باشد اما در اینجا بیشتر به نظر میرسد که تاکید کارگردان، بر اجرای تمامی دیالوگ ها،‌کاملا شبیه به متن اصلی، تا حد زیادی زمینه خلاقیت را در بازیگر از بین برده است.
با ورود چند باره کاراکتر دانیال ،از نبود حس صحیح صحنه به شدت کاسته میشود و حس لازم به نمایش تزریق میشود، به نظر می‌رسد کاراکتر او با بازی « ارشیا زمانی » اندکی آزادانه تر و رها تر عمل میکند، با مقایسه اجمالی بین دیالوگ های او با متن اصلی نیز میتوان به این موضوع پی برد که او در نحوه بیان، به طور صرف به متن وابسته نیست...
منولوگ پایانی کاراکتر دانیال که شرحی است با اقتباس از اسطوره برج بابل از کتاب مقدس  کمی بیش از اندازه شعار زده و اصطلاحاً گل درشت به نظر میرسد، این موضوع در خود متن وجود دارد و جا داشت خانم ثمینی، در بازنگری های مختلفی که در متن انجام داده است، اندکی وضوح و آشکار بودن ایدئولوژی نمایشنامه را در این صحنه کاهش دهد...۶_
به عنوان یک برگ برنده، هم در نمایشنامه و هم در اجرای رشت، باید از توضیحات انتهایی کاراکتر دانیال یاد کنم که به سوال ذهنی او کیست پاسخ میدهد، جایی که دانیال خود را فرزند داوود و دنیا معرفی میکند، بنابراین کاراکتر او به عنوان عنصری سورئال در کلیت نمایشنامه معرفی میشود.
نغمه ثمینی ، رویای ذهنی اینگمار برگمان را مبنی بر سفر به گذشته و دیدار با خانواده در زمان های گوناگون را کمی به عقب تر برده و به پیش از تولد میرساند و آن را حتی با وضوح بیشتری نسبت به فیلم برگمان، به تصویر میکشد.
قبل از پایان بردن متن باید به مسائل فنی نیز اشاره کنم، به کارگیری میکروفن درون اتومبیل که قرار بود به وضوح صدای صحنه کمک کند، به علت اختلاف بین محیط داخل و بیرون اتومبیل،  به لحاظ تغییر حجم صدایی، باعث اختلاف حس و حواس پرتی نیز میشد، مضاف به اینکه برخوردهای گاه و بیگاه بدن بازیگران به آن صدای اضافی تولید میکرد.
در حالت کلی مسئله طراحی صدا، در تئاتر رشت باید جدی تر گرفته شود، و هر اجرا بنا بر سالن از نظر آوایی هماهنگ شود، به عنوان نمونه حجم صدای  دستگاه هوا ساز و کولرهای مجموعه تئاتر شهر ، نویز زیادی را تولید میکنند، در همین حال بسیاری از مواقع دو کاراکتر داوود و دنیا ، در عمق صحنه مشغول بازی هستند که شنیدن را برای ردیف های میانی دشوار میسازد.
مهرداد هنرمند ، صحنه پایانی را با دیالوگ انتهایی کاراکتر دانیال به پایان میبرد و بر خلاف متن اصلی، مجدداً به سراغ زوج نمیرود، جا داشت که چنین خلاصه سازی ها و ادغام هایی باز هم لحاظ میشد، به خصوص در دیالوگ های طولانی.
برای مهرداد هنرمند و تمامی عوامل ارزوی موفقیت دارم.
مرداد ۱۴۰۴

پی نوشت ها:

*منتقد تئاتر

۱_عهد عتیق  – سفر پیدایش ،برِشیت – فصل ۱۱ – آیه ۹

۲_ادوارد هوسرل ،  فیلسوف آلمانی ، اتریشی، بنیانگذار پدیدار شناسی

۳_ این تعریف خلاصه ، به هیچ عنوان فلسفه پیچیده هوسرل را توضیح نمیدهد، بلکه تنها به جهت کمک به شناخت اولیه و پی گیری مطلب اصلی آورده شده.

۴_سفر بوری را می‌توان به عنوان یک "فرآیند فردیت"یونگی تحلیل کرد.
بوری"قهرمانی" است که به دنیای ناخودآگاه (خاطرات و رویاها) سفر می‌کند تا با بخش‌های سرکوب‌شده خود روبرو شود و در نهایت به یکپارچگی و کمال نسبی برسد.

۵_ فردینان دوسوسور ، زبان شناس سوئیسی ، از مهم ترین زبان شناسان قرن بیستم،او زبان را یک نظام اجتماعی از نشانه‌ها می‌دانست، نه فقط وسیله‌ای فردی برای بیان اندیشه ها.

۶_ چنین نقدی به فیلم برگمان نیز وارد است