در حال بارگذاری ...
...

چیزی که نمایش «کت» به آن نیاز دارد گره داستانی است

*مهرشاد کیارس: گروه تئاتر جهش، جدیدترین اثر خود را در سالن کوچک تالار مرکزی رشت به روی صحنه آورد، نمایشی که نمایشنامه نویس آن نیز خود مژدهی است.
این اثر در بخش مسابقه تئاتر صحنه‌ای جشنواره مقاومت 1403 حضور دارد.
« کت » نمایشی است با دو پرسوناژ، یکی متهمی که در باکسی شیشه‌ای قرار دارد و دیگری بازجو، متهم لباس هایی یادآور بیماران روانی به تن دارد ، پریشان و آشفته به نظر میرسد، در مقابل بازجو در وضعیت غالب قرار دارد، کت و شلوار و کراوت به تن دارد و به روال هر بازجویی، سعی در تخلیه اطلاعاتی متهم دارد.
ماجرای نمایش کت، انفجار تروریستی است که با بستن بمب به یک گربه نژاد ایرانی صورت گرفته،  بازجو از مردی که در اتاقک شیشه‌ای قرار دارد ویدئویی در اختیار دارد که او به نوعی اعتراف میکند که ترور، کار اوست، ضمن اینکه مادر وی سابقه حضور در گروهک تروریستی سازمان مجاهدین را داشته...
متهم ابتدا نسبت خود با  زنی که در فیلم مشغول اعتراف است را منکر میشود اما کمی بعد میگوید که او مادرش است و عضو جدا شده سازمان...
متهم میگوید که مادر اصلی اش در حلب سوریه است و کمی بعد به دروغ بودن حرفش معترف میشود، او قبل از این هم گفته بود که مادرش در بمباران شهر خرمشهر در زمان جنگ به شهادت رسیده...
اما در آن طرف ما کاراکتر بازجو را داریم که سعی میکند نوع بازی اش در تمام طول مدت یکسان باشد، او در ابتدای نمایش، خود را ایرانی معرفی میکند که البته تبعه ایالات متحده است و همچنین خود را عقاب معرفی میکند، به متهم که ظاهرا عاشق گربه است، نیز ویژگی های گربه را اطلاق میکند، در صحنه گشایش نمایش نیز شاهد پنجه کشیدن های متهم به کف اتاقک هستیم، در واقع شاهد تقابل دو نماد عقاب و گربه هستیم که هر دو کشور ایالات متحده آمریکا و ایران را نمایندگی می‌کنند.

بازجو فیلمی از صحن مجلس جمهوری اسلامی ایران پخش میکند که سخنران از زنی به نام « طیبه واعظی دهنوی » یاد میکند، این زن در واقعیت وجود داشته و یکی از شهدای دوران انقلاب است که کتابی نیز به نام « زندگی طیببه » از احوالات او منتشر شده است.
این اشاره بازجو و سپس بیان اینکه مادر متهم هنوز زنده است و پخش فیلمی از اعترافات او، روایت نمایش را دچار آشفتگی میکند، در حقیقت به درستی مشخص نمیشود که نیت بازجو از پخش ویدئو چه بوده، آشفتگی خط داستانی با دروغگویی متهم بیشتر نیز میشود، او ابتدا میگوید که مادرش زنده و در حلب سوریه است، اعترافی که کمی جلوتر آن را پس میگیرد...
این باز پس گیری اعتراف همراه با تغییر شخصیت متهم صورت میگیرد، او که تا اینجای نمایش ، رفتاری پریشان و روانی از خود بروز میدهد، اکنون رفتاری معقول از خود بروز میدهد و دیگر آن آشفتگی کلامی را ندارد...
مجید مژدهی در مقام نمایشنامه نویس خود متوجه این شیفت شخصیت و زبان بدنی کاراکتر متهم میشود، بنابراین بازجو در دیالوگی به متهم میگوید« تو ...انگار نه انگار اون آدمی هستی که باهاش حرف میزدم» ـ نقل به مضمون ـ اما این دیالوگ همچنان ناکافی است و نمیتواند این تغییر کلامی و رفتاری را در کاراکتر متهم توجیه کند.
به طور کلی این سوال پیش می‌آید که هدف بازجو از این جلسه چیست؟
او همانطور که خود میگوید نیازی به اعتراف متهم ندارد، فیلم اعترافات مادر و همچنین فیلمی از خود متهم در اختیار دارد که به راحتی میتوان موضوع ترور فروشگاه را به او نسبت داد، خرده اطلاعاتی که متهم از زندگی خود، پدر و مادرش به بازجو میدهد لااقل در این پرونده کاملا بی اهمیت هستند.
نکته دیگر اینکه نمایش کت، که میخواهد نمایشی سیاسی باشد در انتهای کار کاملا پرده پوشی خود را کنار میزند و به دیالوگ گویی هایی شبیه به بیانیه میرسد، دیالوگ هایی با این مضمون از زبان متهم که « شیطان بزرگ شمایید...شما خودتان این کار را کردید و...»
از آن سو، فریبکاری و شیطان صفتی بازجو نیز کاملا آشکار و کمی دم دستی است، البته نمیتوان از بازی مسلط و پر جزئیات کاراکترش « محمد رسائلی » چشم پوشی کرد، اما شخصیت بازجو بیشتر از ضعف ساختاری و هویتی نمایشنامه رنج میبرد.

تعلیق درام به درستی مشخص نمیشود، چرا که از یک سو هدف بازجو از این جلسه و چیزی که در پایان نصیبش میشود به درستی مشخص نیست و از سوی دیگر شخصیت متهم نیز تماشاگر را برای همذات‌پنداری و کشف لایه های پنهانی شخصیت او به تکاپو نمی‌اندازد.
چیزی که نمایشنامه کت بدان نیاز مبرم دارد، گره داستانی است، با تمام پتانسیلی که طرح کلی نمایش از خود بروز میدهد، در عمل این گره داستانی به درستی شکل نمیگیرد و تماشاگر علت اصلی جلسه بازجویی و همچنین آورده ای که از آن حاصل می‌شود را به درستی در نمیابد.

تقابل دو ایرانی در کشوری دیگر و در دو نقش کاملا متفاوت نیز جزء ایده های است که عملا نمایش سودی از آن نمیبرد، به طور کلی، طرح نمایش پر از ایده های جذاب است ، منتها این ایده ها بوسیله نخی به نام داستان به یکدیگر متصل نشده و خنثی میشوند.

از نکات مثبت نمایش میتوانم به دکور مناسب با نمایش و گویا، آکساسوآر مینیمال و در عین حال کافی آن اشاره کنم، بازی کردن بازجو با کره زمینی که روی میز کارش قرار دارد، نمادی از تسلط کشورش به مناسبات جهانی، وجود تنها یک سرویس بهداشتی داخل باکس شیشه‌ای متهم به معنای تنها چیزی که بدان نیاز دارد و نوع شکنجه او توسط گاز، همگی به جذابیت های بصری نمایش کمک شایانی کردند.
امیدوارم دوره‌های آینده جشنواره تئاتر مقاومت همراه با اطلاع رسانی بهتری آغاز شود و تبلیغات شهری نمایش ها مناسب تر و با زمان بیشتری اجرا شود ۲ـ 
همچنین سازوکاری مهیا شود که علاقمندان بتوانند فیلم اجراهای دیگر شهرها را تماشا کنند.
برای مجید مژدهی و گروه جهش آرزوی توفیق روز افزون دارم 
آغاز زمستان ۱۴۰۳

پی نوشت ها:

* منتقد تئاتر

۱ـ دو کتاب روزگار طیبه، نوشته مریم فهیمی و موقعیت فرشته، نوشته زهرا ترکان، انتشارات ستارگان درخشان

۲ـ در مسیر با بنر نمایش کت مواجه شدم که پروژکتورهای آن خاموش بود! ، پروژکتور خاموش برای بنر شهری عملا با نبود آن تفاوتی ندارد