در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش پرده خانه به کارگردانی زهرا صدری

بیضایی و نقش محوری زنان در نمایش

نگاهی به نمایش پرده خانه به کارگردانی زهرا صدری

بیضایی و نقش محوری زنان در نمایش

مهرشاد کیارس*یک روند رو به رشد در کارنامه هنری زهرا صدری و یک انتخاب هوشمندانه، اولین نکته‌ای است  که باید به آن اشاره کنم، چرا که نمایشنامه هایی مانند پرده خانه، در عین دارا بودن المانهای فرم و موزیکال ، دارای محتوا است، محتوا حلقه مفقوده بسیاری از نوشته های ایست که بر اساس آن تئاتر ساخته میشود، کمتر متنی است که محتوایش، کشش و جذابیتش و همچنین فرم و تکنیک اش، در مجموع قابل دفاع باشد، همچنین انتخاب یک متن کاملا زنانه و کارگردانی یک خانم نیز میتواند نکته دیگری قلمداد شود که چرا این انتخابات را هوشمندانه میدانم، پیش از این نیز گلاب آدینه، پرده خانه را در پردیس تئاتر شهرزاد به اجرا درآورده بود، جا دارد در اینجا به یک انتخاب هوشمندانه دیگر زهرا صدری نیز اشاره کنم و آن کم کردن زمان اجرا نسبت به اجرای گلاب آدینه است، آدینه که خود را ملزم به حفظ تمامیت متن کرده بود، اجرایی بیش از دو ساعت و نیمه را به صحنه برد که به اعتقاد بسیاری و البته خودم، بسیار طولانی است، و حتی به عقیده من این اجرا میتوانست از یک ساعت و پنجاه دقیقه ای که در سالن تیاتر شهر و خاتم الانبیا به روی صحنه رفت هم کمتر باشد.

بیضایی در پرده خانه، یکی از آثار کاملا زنانه خود را به نگارش در میآورد، گلتن بانو، به عنوان معلم حرمسرای دربار، نقش روشنگر و انگیزه ساز زنان ستم دیده حرمسرا را بر عهده دارد، و با استفاده از نمایشی که به قصد تفرج و سرگرمی شاه در حرمسرا انجام میشود، او را به قتل رسانده و به نوعی به آزادی میرسند، درباره این پایان بندی در ادامه بیشتر خواهم نوشت، اما، گلتن، زن مورد اعتماد سلطان، به نوعی شهرزاد حرمسرا است، چرا که اوست که عملا نمایشهای بزم را کارگردانی میکند، به نظر میرسد بیضایی از افسانه‌ای فرانسوی الاصل نیز در سر و شکل دادن به داستانش استفاده کرده باشد، داستان کهن ( ریش آبی ) که توسط شارل پرو، به تحریر درآمد، داستان مردی زن ستیز و ستمگر را روایت میکند که زنان حرمسرای خود را در قلعه ای محبوس کرده، و هر زنی را که پا به اتاق ممنوعه میگذارد میکشد، آخرین زن ریش آبی با همکاری برادرانش او را به قتل میرسانند، در پرده خانه نیز، ورود آخرین زن سلطان و دیدن احوالات و ستمی که بر او رفته، گلتن را به نقشه قتل سلطان مصمم میکند، نام آخرین زن سلطان ( نو سال )  است، استعاره ای از اینکه پس از او سال و دنیای جدیدی برای زنان دربار آغاز خواهد شد ‌.
« در پرده خانه، زنان همگی قبل از ورودشان به حرمسرا هویت مستقلی داشته اند، زنانی که چون زنان بازی خانه سلطانی ، نامشان هنگام ورود به طربخانه سلطانی تغییر پیدا کرده است، و با آنچه بوده اند بیگانه شده اند، این هویت باختگی به دلیل شرایط و جبری است که جامعه مرد سالار بر آنان تحمیل کرده و آنها  را به وسیله عیاشی مردان تبدیل کرده است»( ۱)

« پرده خانه کاملترین نمایش بیضایی است که زنان در آن حضور محوری دارند، و به معنی مطلق کلمه درباره زنان است»(۲)
در اینجا باید به این نکته نیز اشاره کنم که بیضایی، تفسیر خود را از فمنیسم ارائه میدهد، چاره جویی های او برای شخصیت های اصلی زن در آثارش، عمدتا با تغییر خصوصیت‌ها ی زنانگی همراه است، به گونه ای که زنان برای حل مشکل راه حلی مردانه در پیش میگیرند، پیش از این مقاله خوبی در این زمینه منتشر شده است که ضمن آوردن چکیده‌ای از آن، در پی نوشت ها آن را معرفی خواهم کرد، با این توضیح که گرچه، مقاله مذکور از لحاظ علمی قابل احترام است اما به نظر من تطبیق آن با آثار بیضایی چندان صحیح نیست.
«کارل گوستاو یونگ روان ناخودآگاه انسان را متشکل از دو قطب متقابل مونث و مذکر آنیما و آنیموس می داند. کهن الگوی آنیما نیمه زنانه در روان مرد و آنیموس نیمه مردانه در روان زن است،برقراری هماهنگی و اتحاد میان این دو نیمه از روان, حفظ تعادل در روان انسان را سبب می شود و استیلای هریک از این قطب های متقابل در فرد, سلسله ای از خصلت ها و ویژگی ها را پدید می آورد که از منظر اجتماعی و فرهنگی قابل مطالعه و بررسی است...» (۳)
انتخاب موسیقی سنتی زنده برای اجرا ایده خوبی بود که اجرا شد، اما این ایده به درستی شکل نگرفت و در برخی مواقع به روشنی به اثر ضربه زد، به عنوان نمونه ، در صحنه چالش گلتن با نوسال، بسیاری از دیالوگ های شاخص و مهم در زیر صدای موسیقی کاور شد، همچنین حجم بالای استفاده موسیقی در چنین نمایشی که به لحاظ زمانی بالا به حساب می‌آید گاه بسیار آزار دهنده بود و میشد از ایده موسیقی سنتی بسیار بهتر استفاده کرد.

با وجود بازیهای خوب و یکدست ، در برخی صحنه ها شاهد کاهش ریتم نمایش بودم که علت اصلی آن پر حجم بازی کردن شخصیت ها در صحنه قبل بود که ناخواسته منجر به افت توان فیزیکی بازیگر میشد.
بگذارید مجددا به نمایشنامه برگردم...خواجه صندل، به عنوان رئیس خواجگان حرمسرا، دست راست سلطان و سرسپرده بی چون و چرای سلطان است، نحوه برخورد او با زنان حرمسرا در عین محترم بودن، حاوی تحکمی سخت گیرانه و حتی بی رحمانه است، بیضایی ضمن شناخت خوب با ویژگیهای دنیای حرمسرای شاه ، دیالوگ نویسی بسیار خوبی برای او دارد و او را در نهایت سرسپردگی و مفلوکی، باز هم متمایل به اندک خواسته‌های شخصی به نمایش میگذارد، زندگی این دسته از افراد که به عنوان جنسیت سوم از آن یاد میشود از غمناک ترین و تاسف برانگیز ترین حقایق آن روزگار است.
«  گروهی از مردان که در هستی اجتماعی خصی شده، خواجه ها و غلامانی بی اعتنا به جنسیت زنانه و قابل اعتماد مردان صاحب اندرونی،نگهبانان راز و رمزهای زنانه و فاقد هویت جنسی برای خود، نیاز بود که بلاگردان این ساز و کار باشند،نوع سومی از جنسیت که نه زن بودند و نه مرد» ۴ـ

اما مسئله پایان بندی در آثار بیضایی خود نیاز به تحقیقی جامع و مفصل دارد که تمامی ابعاد آن مورد بررسی قرار گیرد، پایان بندیهای او بیشتر منحصر به قرار داد و جهان خود ساخته خود بیضایی است تا منطق، در پرده خانه شاهد قتل سلطان هستیم، قتلی  ژولیوس سزار گونه، که تمامی زنان در آن مشارکت میکنند، بدیهی است که تصور آزادی زنان پس از این قتل و رهایی از سیستم حرمسرا، بسیار خوشبینانه و حتی دور از ذهن است، اما باید آن را با جهان خود نمایشنامه سنجید ، جایی که گلتن در آخرین دیالوگ خود میگوید که حتی اگر بعد از این آزادی سیاهی باشد...

به عنوان نکته پایانی باید به زیبایی و مناسب بودن لباسهای زنان حرمسرا اشاره کنم که ضمن پوشیدگی همچنان طراوت و زیبایی را به نمایش میگذارند و البته به طراحی صحنه نه چندان قوی، که جا داشت بیشتر به آن توجه میشد، عناصر بصری صحنه برای کاری با این زمان اجرا بسیار کم و خسته کننده هستند و همچنین طنابی که از ابتدا در سرتاسر صحنه کشیده شده بود و تنها در یک صحنه از آن استفاده شد، عملا تناسب صحنه را بر هم میزد، خصوصا اینکه یک سمت طناب پایین تر از سمت دیگر آن بود.
قطعا نمایش پرده خانه برای زهرا صدری و گروهش گامی رو به جلوست، برای همه عوامل آرزوی موفقیت روز افزون دارم 

پی نوشت ها:

۱ـ نقد فمنیستی نمایشنامه ای بهرام بیضایی/ فاطمه طالبی،  پژوهش های نقد ادبی و سبک شناسی، شماره ۳، ۱۳۹۴

۲ـتحلیل جایگاه زنان در نمایشنامه های بهرام بیضایی / حسین فرخی، استاد دانشگاه هنر تهران ، فصلنامه تئاتر ،شماره ۷۱،  ۱۳۹۶

۳ـ بازتاب اجتماعی کهن الگوی آنیموس در شخصیت های زن نمایشنامه های بیضایی/ بهروز محمودی بختیاری ، فاطمه اشکانی، مهسا معنوی ،زن در فرهنگ و هنر ، دوره ۹، شماره ۲، ۱۳۹۶

۴ـ تن بارگی در عصر صفوی ـ زهره روحی

*منتقد تئاتر