در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «مادر رئیس جمهور»

جهل و خرافه دشمن جامعه است

اینکه متاثر و منفعل شدن از جریانات و رخدادهای اجتماعی برای قشر عامی که قدرت و توان تحلیل و واکاوی ندارند یک امر عادی است، اما برای طیف فرهیخته و با بصیرت که آشنا با قواعد بازی در صفحه شطرنج سیاست است، داشتن نگاه سطحی و ظاهری، یک خطای فاحش و غیر قابل اعتناست.

نگاه و نظری به متن و اجرای «مادر رییس جمهور»، مولف ناتاشا محرم زاده، کارگردان رضا فتوت‌خواه

بازیگران: زینب شعبانی، محمد حاجتی، مرتضی زینل، مهتاب مصلحی، محمد شکوری، ماکان حائری

تاریخ، مکان و زمان اجرا: هفتم دی‌ماه سال نود و هفت، سالن شهید انصاری رشت

 

و اما... با شناختی که به بعضی از آثار اعم از داستان و درام مولف_ناتاشا محرم‌زاده_ دارم، این متن آنطورکه انتظار می‌رفت نظرم را بخود جلب نکرد. ناتاشا محرم زاده اگرچه به چم وخم نگارش درام آگاهی و قلمی توانا و ذهنیتی خلاق و مطلوب دارد، اما در ذهنم این سوال نقش بست که آیا وی در نگارش متن مذکور، بی‌حوصله و شتابزده عمل کرد؟ آیا تعمداً ظرافت و پختگی و امعان نظر در چرخش و دوار نمودن متن لحاظ نکرد؟ آیا وی آگاهانه از کلمات و واژگان ابهامی و ایهامی در دیالوگ و مونولوگ کاراکترها امتناع کرد؟

بی‌شک مولف متن در دم و بازدم و یا همان کنش و واکنش کاراکترها  قادر بود در خلق موقعیت‌ها و رویدادها که رمز جذابیت درام است و نیز موجب ترغیب ذهن مخاطبان به روند و توالی آنات نمایش می‌گردد، از توانش و اعجاز زبان به مفهوم عامش و قدرت اثیری ارایه‌های صناعات ادبی در شکل‌گیری لفظ و معنا در نگارش متن مد نظر قرار دهد. بین ساده و دلنشین و جذاب نوشتن که هم فصیح و هم بلیغ، هم عمیق و هم ژرف باشد، با نگارش متن سطحی و دم دستی و پیش پا افتاده، تفاوت فاحشی دارد. واگویی مسایل و مناسبت‌های اجتماعی و مصایب و آلام و مشکلات که آحاد جامعه با پوست و گوشت خود لمس و درک می‌کنند و بیان این گونه موارد که امروزه نقل هر محفل و مکانی است کجا می‌تواند وجهه‌ی نمایش و جذابیت دراماتیکی بخود بگیرد؟ وانگهی درک موقعیت و فضای غالب بر جامعه نباید مولفان درام را ترغیب و تحریص و دچار هیجان زودگذر کند، که اگر چنین شود دست نوشته آنان یک بیانیه سیاسی، فرهنگی و تعلیمی که تاریخ مصرف بخود می‌گیرد بیش نیست.

مولف با تمسک به چند نشانه که معلوم نیست کنایه و یا اشاره به کدام موضوع دارد که قراراست ذهن مخاطب با ارجاع به برون متنی رمزگشایی کند و به نیت مولف پی ببرد(جوجه، درب‌های بسته و گاه معلق و کلید که در دیالوگها تکرار می‌شود) کدام مورد مهم و حیاتی که بر زندگی مردم مثل بختک سایه افکنده است تماشایی و واگویی کند؟ همه کاراکترها تیپ‌اند نه شخصیت. غالب آنها خُل‌و‌چل و خیالباف و خرافه‌گرا هستند. طرفه اینکه از منظر و نگاه مولف، آنها نماد و بنوعی تابلو و مظهر اقشار جامعه‌اند. چنین جامعه‌ای که تقدیر و آینده‌ی خود را چه خوب و چه شر و نکبتی باشد، ملهم از خواب می‌پندارند و یا پدیدارشدن چند خط در پشت گردنِ فرزند را نشانه سعادت و خوشبختی‌اش تلقی می‌کنند، چه فرقی می‌کند که در راس هرم قدرت و تصمیم‌گیری برای راهبرد زندگی در همه ابعاد اجتماعی‌اش فردی مدبر، عادل، حاذق و دلسوز و آینده‌نگر و یا فاقد کفایت و تدبیر و آگاه و جامعیت مطلوب در اصول و قواعد مدیریت جامعه باشد

مولف باید موضوعیت و شاکله و الگوی متن را شفاف و صریح در لابه‌لای دیالوگها و مونولوگ‌ها البته با بیان دراماتیکی کلیت متن را بسامان کند. متن در سبک واقعگرایی و نماد معلق بود. گو اینکه این مورد از نقاط ضعف متن محسوب نمی‌شود. اشاره‌ی مولف به نشانگان اعم از کلید، حسن(نقاشی که پدر مایل بود پسرش حرفه نقاشی ساختمان را از وی بیاموزد) و تاکید بر درب بسته و جوجه که خارق‌العاده است(سه پا دارد) و تصاویر در بکراند صحنه که مشخصا معلوم است که اشاره بکدام رجل سیاسی دارد. با این وجود دیالوگ شاخصی شنیده نمی‌شود تا ذهن مخاطب را درگیر توالی درام کند.

به عقیده‌ی نگارنده اگر ناتاشا محرم‌زاده کلیت متن را در سیاق نمادگرایی تالیف می‌کرد، طرح-نیت و اندیشه‌اش بمراتب جذابتر در ساحت صحنه تماشایی می‌شد. و نیز امکان ظهور و بروز خلاقیت و دانش درگیری و کشمکش و مهمتر از این‌ها موجب بازی چشم‌گیر بازیگران در آنات نمایش می‌گردد. مع‌الوصف ناگفته نماند که شوربختی و مصایب و آلام زندگی در جهان متن رویت شد. رنج و مصیبت و شقاوت زندگی مردمان ساده دل، هالو، که آبشخور در جهل و رویازدگی، خرافه گرایی و... دارد.

نکته‌ی اخر اینکه متاثر و منفعل شدن از جریانات و رخدادهای اجتماعی برای قشر عامی که قدرت و توان تحلیل و واکاوی ندارند یک امر عادی است، اما برای طیف فرهیخته و با بصیرت که آشنا با قواعد بازی در صفحه شطرنج سیاست است، داشتن  نگاه سطحی و ظاهری، یک خطای فاحش و غیر قابل اعتناست.

 

و اما کارگردانی...

رضا فتوت‌خواه در مقام کارگردانی به گمان آگاه بود که متن و کاراکترها در کنش‌های گفتاری از عمق و لایه‌های عمیق بی بهره‌اند و همگی در قالب تیپ از ابتدا تا انتها نمودی بیش ندارند و محتوای متن نیز جز واگویی بدبختی، نکبتی، فقر و بیچارگی در چرخش روزمرگی زندگی، کلام و سخن کوبنده و تازه ندارند. کاراکترها با مصایب و رنج و پریشانی و درماندگی دست و پنجه نرم می‌کنند، که آحاد جامعه با این اوضاع و احوال نه تنها بیگانه نیست بلکه در هر کوی و برزنی و در هر خانه و محفلی نقاد و معترض و عصبی، ناراحت و ناآرام‌اند. وی تنها راهکاری که اندیشیده بود ایجاد صحنه‌ی تهی از هرگونه اشیایی اقدام کرد تا وضعیت رقت بار و کرخت کننده و فلاکت را بطور مستقیم نمودارکند. همین امر  سبب شد تا غنای اجرا بر متن سیطره یابد و نیز نوع لباس و شکل نقش‌آفرینی و استفاده از اقل اکسسوار صحنه، مضمون متن را از آغاز نمایش برملا کرد.

اما زن و مرد (زینب شعبانی، محمد حاجتی) که در فضای تهی صحنه روایت متن را در کنش و واکنش ایفا می‌کردند و در یک صحنه هر دونفر زیر یک پتو خواب و فقر را نمایشی کردند، برای مخاطب این سوال طرح شد که آنها چگونه برای پسرشان کافی شاپ تهیه کردند؟ و یا آنجا که صاحب دفتر نماینده بیمه(محمد شکوری) بالای صندلی قرار می‌گیرد و با جوان جویای کار(مرتضی زینل) که آنسوی در قرار دارد ارتباط بصری و کلامی دارد. ایا آن درب چارچوب و آن دفتر سقف ندارد؟ آیا این صحنه و میزانسن، تخیلی و توهمی بود؟ گفتمان دختر نگارگر(راحله رحیمی) با جوان عاشق پیشه(زینل) که پشت درب است و با وی مکالمه می‌کند و در یک آن، وسایل نگارگری را به او می‌دهد. این کنش چه مفهوم و معنای دراماتیکی داشته است؟ نوع حرف زدن و کنش‌های فیزیکی و عاطفی و هیجانی دختر گویای اختلالات روانی، روان‌پریشی و ذهن مشوش و هذیانی وی است. اما همین سوژه در دفتر کار نماینده بیمه که از همسرش طلاق گرفته و در آن‌سوی دفتر است، با شکل و شمایل یک زنِ با پرستیژ، موقر و روحیه‌ای متعادل ظاهر می‌شود. طبعا ذهن مخاطب در چفت و بست زنجیره‌ی توالی و روند روایت دچار چالش می‌گردد. کارگردان در برآیند نقش در مواجهه با کلیت متن، آنطور که می‌باید قدرت مانور و جولان نداشت. وی در حد متعارف لحظات تماشایی خلق کرد.

برای تیم اجرایی در کارهای بعدی بیش ازین آرزوی موفقیت دارم.




نظرات کاربران